پر از حس بد

ساخت وبلاگ

شروع داره به ثمر میرسه.تلاشمون داره به یه جاهایی میرسه...امیدوارم به اتفاقهای خیلی خوب.

+ نوشته شده در  یکشنبه هشتم مرداد ۱۳۹۶ساعت 10:1  توسط رضوان  | 
پر از حس بد...
ما را در سایت پر از حس بد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myminimal بازدید : 9 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 17:34

سالهاست آدمهای اطرافم رو میبینم.به حرف ها و کارهاشون فکر میکنم.مدام خودخوری میکردم.اگر کسی با حرفهاش میرنجوندم تو ذهنم باهاش دعوا میکردم و حرفهایی که تو اون لحظه میشد بزنم و نزدم مثل پتک بارها و بارها تو ذهنم تکرار میشد.و کلا مدام زمان کار خونه کردن یا وقت آزاد به آدمهای اطرافم فکر میکردم.اینطور بود پر از حس بد...ادامه مطلب
ما را در سایت پر از حس بد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myminimal بازدید : 7 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1396 ساعت: 17:34

یکم طالبی خوردم...کلا سرماخوردگیمو برگردوند...از سه شنبه شب داغونم.دیروزم همش خواب بودم.اومدم پیش مامانم رفرش بشم.حال روحیم که خیلی بهتره.حال جسمیم هم بزودی خوب میشه.به یاری خدا.

+ نوشته شده در  جمعه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 19:33  توسط رضوان  | 
پر از حس بد...
ما را در سایت پر از حس بد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myminimal بازدید : 8 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1396 ساعت: 15:00

شروع دوباره ام از امروز آغاز شد...دیروز کارت ها آماده شد.امروز اولین روز بازاریابی من بود.میتونم...فقط یکم کم رو ام.هول میشم.امروز ساعت هشت بیدار شدم.نیم ساعت پیاده روی.نیم ساعت ورزش.بعدشم با امیر یه دور زدیم و به آرایشگاه ها سر زدیم.خوب اولین سفارش رو گرفتم.جای امیدواری بود.خوب میشه.امشب باید نیم س پر از حس بد...ادامه مطلب
ما را در سایت پر از حس بد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myminimal بازدید : 6 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1396 ساعت: 15:00

و من این روزها پرام از بی انگیزگی...مسخ شدگی...به قول نکته دان" رخوت" همه وجودم را پر کرده...روزها میگذرد و من فقط و فقط به تماشا نشسته ام...علت را نمیدانم...یک روز همه چیز پر از حس زندگیست و یک روز همه چیز بی رنگ‌میشود‌ .انگار یخ میزند...

+ نوشته شده در  چهارشنبه هفدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 13:18  توسط رضوان  | 
پر از حس بد...
ما را در سایت پر از حس بد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myminimal بازدید : 7 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1396 ساعت: 15:00

پر از حس نوشتن بودم.پر از حس زندگی...اما حالم گرفته شد.امیر کمرش بدجوری درد میکنه و سرش.اینقدر که اشکش میریخت....دیگه حوصله هیچی ندارم....

+ نوشته شده در  پنجشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 22:45  توسط رضوان  | 
پر از حس بد...
ما را در سایت پر از حس بد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myminimal بازدید : 4 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1396 ساعت: 15:00

یکی از علت های سر در گمی من دیر بیدار شدن در صبح است...

تا حالا به لطف خدا یک سوم از رنگ ها رو فروختیم.خیلی از رنگ ها تموم شده.امیر بزودی برای شارژ مجدد میره تهران. و یه سری لوازم دیگه و یه برند دیگه اضافه کنیم.

شکمم داره هی جلو میاد!!!خیلی ناراحتم از این قضیه بد.....

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۳۹۶ساعت 0:20  توسط رضوان  | 
پر از حس بد...
ما را در سایت پر از حس بد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myminimal بازدید : 9 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1396 ساعت: 15:00

سالها پیش .... سوم راهنمایی بودم.شب قدر مدرسمون مراسم بود.با مامانم رفتیم.حس خیلی خوبی بود.انگار یه سبک شدن خوب رو تجربه کردم.دوستامم بودن.مامانم بود.حس خوبی بود. سالها گذشت.هر سال تو همچین شبایی دلم اون شب مدرسمو میخواست.اما هیچ شبی مثل اون شب نبود...دانشگاه میرفتم.سال دوم بودم.خیلی تنها بودم...دعا پر از حس بد...ادامه مطلب
ما را در سایت پر از حس بد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myminimal بازدید : 11 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1396 ساعت: 15:00

میخوای بشینی و غصه بخوری؟ یا درستش کنی؟ 

وقت غصه خوردن و فکر کردن نیس...باید درستش کنی...تو باید درستش کنی...فقط خودت .فقط خودت به یاری خدا.

+ نوشته شده در  شنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۶ساعت 23:59  توسط رضوان  | 
پر از حس بد...
ما را در سایت پر از حس بد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myminimal بازدید : 7 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1396 ساعت: 15:00

باز هم جنس آوردیم.سری جدید رنگ‌موی پرستیژ ،تکرار مدیا،تافت و یکبار مصرف آوردیم...خدایا کمکمون کن.فقط تو کمک کن...ما رو به بنده هات محتاج نکن.سربلندمون‌کن اینبار.

+ نوشته شده در  شنبه سوم تیر ۱۳۹۶ساعت 16:43  توسط رضوان  | 
پر از حس بد...
ما را در سایت پر از حس بد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myminimal بازدید : 5 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1396 ساعت: 15:00